امیرعلی نوراله زاده امیرعلی نوراله زاده، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

امیرعلی پسر بهاری

پیشرفتهای دیگر

گل مامان با ما "توپ بازی" میکنه و توپو برامون میندازه.بگم بای بای کن دو دستی " بای بای" میکنه و یه کار دیگه که دو ماه پیش یاد گرفتی اینه که بگم توپو شوت کن پاتو میاری بالا و "شوت" میکنی.آفرین به پسرم.   ...
23 دی 1390

امیرعلی مهربون

الهی مامان فدات بشم عزیزم که خیلی مهربونی گاهی وقتا سرتو میذاری روی شونم یا روی پاهام و خودتو تکون تکون میدی و گاهی وقتا هم اینطوری نگام میکنی قربون چشمات بشم. ...
18 دی 1390

امیرعلی در خانه پدر بزرگ

عزیزم دیروز خونه بابابزرگ (بابای بابا) بودیم و تو کلی شیطونی میکردی و برای عمه ماندانا و عمو رضا اداهای خنده دار در میاوردی شیرینم.خیلی خندیدیم با کارای تو.کلی با عمو رضا دالی بازی و کلاغ پر کردی و در آخر خسته شدی و گذاشتیمت روی مبل تا چندتا عکس جانانه ازت بگیریم... تو تنها برادر زاده از تنها برادر عمه ها هستی بخاطر همین عمه ها تو رو خیلی دوست دارن و کلی باهات ذوق میکنن. ...
18 دی 1390

عشق بابا

امیرعلی باباشو خیلی دوست داره.هروقت که بابایی میاد خونه تو میدوی به سمت در و میری طرف بابا و پاهای بابا رو میگیری و وایمیستی تا بری بغل بابا جون.هروقت هم که بابا میره باید حواستو پرت کنم وگرنه گریه میکنه پشت سرش. ...
18 دی 1390

شعرکودکانه

میخو ام یه غنچه باشم        می خوام یه غنچه باشم میون باغچه باشم برگامو هی وابکنم،ببندم،وقتی که آفتاب می تابه بخندم برم به مهمونی شاپرک ها، قصه بگم برای کفشدوزک ها (غنچه اسیر خاکه منتظرآفتابه وقتی که تشنه باشه،توآرزوی آبه)   می خوام یه ماهی باشم توآب آبی باشم پیرهن سرخ پولکی بپوشم،ازآب پاک چشمه ها بنوشم باله هامو،وابکنم ،ببندم شناکنم شادی کنم بخندم (ماهی فقط توآبه،توحوض و رود ودریاست شایدکه ازصبح تاشب توفکردشت وصحراست)   می خوام یه بره باشم میون گلّه باشم همیشه باشم توی دشت وصحرا بدوبدوکنم توی صخره ها بازی کنم توصحراها بچرم ازاین ...
16 دی 1390

دومین دندون هم دراومد.

مبارک باشه امیرعلی من. دیشب توی خواب همش گریه میکردی و بیدار میشدی.من که اصلا نخوابیدم چون همش بیدار میشدی و گریه سر میدادی.بابایی هم همش از خواب میپرید.نگو میخواست دومین مرواریدتون بزنه بیرون.البته یه کوچولو سرما هم خوردی و یه کم تب داری که امیدوارم زود زود خوب شی که اذیت نشی. دوست دارم .می بوسمت عزیزم.
16 دی 1390